ولایت

صفحه خانگی پارسی یار درباره

الاغ بیچاره و کیفر توبه شکن

    نظر


مردی بود که کارش لباسشویی بود. او الاغی فرتوت داشت که از بامداد تا شامگاه در زمین سنگلاخ رفت و آمد می‌کرد و با بدبختی و سرگردانی، بسر می‌برد.

در چند فرسخی آنجا جنگلی وجود داشت، که شیری در آن زندگی می‌کرد. کار شیر شکار حیوانات بود. شیر در یکی از روزها با یک فیل گلاویز شد و خسته و درمانده گردید، به طوری که نتوانست حیوانی را شکار کند. سایر درندگان که جیره‌خوار شیر بودند، درماندگی شیر را دریافتند و اندوهگین شدند. شیر به آنها گفت: به روباه بگوئید نزد من بیاید! روباه را خبر کردند. او نزد شیر آمد و شیر گفت: برو بیابان، گاو یا خری را پیدا کن و با مکر و حیله به اینجا بیاور، که سخت گرسنه هستیم:

گفت روبه، شیر را خدمت کنم

حیله‌ها سازم، زعقلش برکنم

حیله و افسونگری کار من است

کار من دستان و از ره بردن است

روباه با شتاب از طرف کوه سرازیر بیابان شد و الاغ بینوا و لاغر را پیدا کرد. اول سلام گرمی به او داد و سپس گفت: تو در این سنگلاخ بی‌آب و علف چه می‌کنی؟

الاغ: قسمت من همین است و شکر می‌کنم. زیرا هر کسی غمی دارد و دنیا پر از رنج است پس باید ساخت:

گنج بی‌ مار و گل بی‌خار نیست

                                      شادی بی‌غم، در این بازار نیست

روباه: جستجوی روزی حلال واجب است. این جهان، جهان اسباب است. پس برای کسب روزی بکوش، تا مانند پلنگ مال غصبی نخوری:

گفت پیغمبر که بر رزق ای فتی

در فرو بستست و بر در قفلها

جنبش و آمد و شد ما و اکتساب

هست مفتاحی بر آن قفل و حجاب

          گر تو بنشینی بچاهی اندرون

                                                رزق کی آید برت ای ذوفـــنـون؟

الاغ: این که می‌گویی بی‌تلاش، روزی بدست نمی‌آید ازضعف توکل است. زیرا خدایی که جان داده، نان هم می‌دهد. همة حیوانات بدون زحمت، غذا می‌خورند و قسمت هرکدام را خدا می‌دهد. اما کمی بردباری لازم است.

روباه: آن توکلی که تو می‌گویی کار هر کس نیست، بلکه امری نادر است. و انتخاب امرنادر، دلیل حماقت است؛ زیرا هرکسی استعداد پیمودن راههای عالی را ندارد.

روباه همچنان به گوش خر می‌خواند و تا او را در ظاهر به علفزار و در باطن نزد شیرگرسنه روانه سازد.

اگر آن الاغ عقل داشت، به روباه می‌گفت: تو که آن همه از مرغزار و غذاهای آن دم می‌زنی، پس دنبة تو کو؟ چرا خودت لاغر و ضعیف هستی:

کو نشاط و فربهی و فر تو

چیست این لاغر، تن مضطر تو

زآنچه می‌گوئی و شرحش می‌کنی

چه نشانه در تو مانده‌ای سنی

(سنی : بلند.)

سرانجام الاغ، گول زبان چرب و نرم روباه را خورد و همراه او به راه افتاد:

گوش را بربند و افسونها مخور

جز فسون آن ولی دادگو

          آن فسون، خوش‌تر، از حلوای او

                                                زانکه صد حلوا است، خاک پای او

هنوز الاغ به نزد شیر نرسیده بود که شیر به او حمله کرد. او گریخت و خود را به پای کوه رساند.

روباه به شیر گفت: چرا عجله کردی و خود را به زحمت انداختی. صبر می‌کردی او نزد تو می‌آمدی و به راحتی صیدش می‌کردی. اکنون او گریخت و تو بی‌آنکه نتیجه بگیری با دست خالی برگشتی.

شیر گفت: من خیال کردم که همان توانایی سابق را دارا هستم، وانگهی بر اثر شدت گرسنگی، کاسة صبرم لبریز شده بود. ولی عیبی ندارد، اگر بار دیگر بتوانی آن خر را نزد من بیاوری، گوشت زیادی به تو خواهم بخشید.

روباه گفت: اگر حملة شیر را فراموش کرده باشد، او را بار دیگر نزد تو می‌آورم. ولی این بار وقتی او را نزد تو آوردم مبادا عجله کنی که بار دیگر آن خر فرار کند.

شیر گفت: قبول کردم.

روباه مکار بار دیگر نزد الاغ رفت.

خر به او گفت: دیگر هرگز با تو همراهی نخواهم کرد:

ناجوانمردا چه کردم من تو را

که به پیش اژدها بردی مرا؟!

ناجوانمردا چه کردم با تو من

که مرا با شیر کردی پنجه زن؟

که مثال شیطان با آدمیان، همچون این روباه است:

آدمی را با هزاران کر و فر

اندر افکند آن لعین در شور و شر

آدمی را با همه وحی و نذیر

اندر افکند آن لعین بردش به بئر

(بئر بر وزن مهر: چاه)

روباه در برابر استدلالهای الاغ، گفت: تو چرا زود فرار کردی. آنچه که دیدی شیر نبود، بلکه «طلسمی سحر» آمیز بود که در چشم تو به صورت شیر نمودار شد؛ و گرنه من که از تو ناتوانترم، پس چگونه شب و روز در آنجا زندگی می‌کنم؟

این طلسم را صاحب چراگاه برای آن ساخته که هر شکمخواری به آنجا نیاید. زیرا در غیر این صورت، آن سبزه‌زار پر از فیل و کرگدن و ..... می‌شد. من خودم عمداً این کار را با تو کردم تا به تو درس شجاعت بیاموزم که از طلسم نترسی...

الاغ: تو با چه رویی نزد من آمده‌ای این تو بودی که خون و جانم را طعمة مرگ ساختی:

آنچه من دیدم زهول بی‌امان

طفل دیدی پیرگشتی در زمان

خدا مرا نجات داد و اگر آن شیر به من می‌رسید، مرا پاره‌پاره می‌کرد. برو که یار بد بدتر از ماراست:

مار بد زخم ار زند بر جان زند

                                      یار بد برجان و بر ایمان زند

در جهان نبود بتر از یار بد

وین مرا عین الیقین گشته است خود

روباه: اندرزهای من، صاف است و هیچگونه دروغ در آن نیست. چکنم که خیالاتی شده‌ای و پشت عینک خیال و بدگمانی به من می‌نگری. تو نسبت به برادران باصفا، خوش گمان باش. اگر چه ظاهراً از آنها جفا دیده‌ای، ولی خیالات صدهزار یار را از همدیگر جدا می‌سازد.

مکر روباه از یکسو و غلبة حرص و طمع الاغ از سوی دیگر الاغ را منقلب کرد. گر چه توبه کرده و سوگند یاد نموده بود که دیگر فریب روباه را نخورد، ولی بهرحال خر بود و حرص او را کور و کر کرد:

 حرص، کور و احمق و نادان کند

مرگ را بر احمقان آسان کند

جوع، نور چشم باشد در بصر

جوع باشد قابلیت در نظر

جمله ناخوش از مجاعت خوش شود

جمله خوشها بی مجاعتها است رد

(مجاعت: گرسنگی.)

سرانجام خر، همراه روباه تا نزدیک شیر رفت. در یک لحظه، شیر بر او جهید و بدنش را پاره پاره کرد و تمام آن را خورد. فقط دل و جگرش باقی مانده بود، که شیر دیگر تشنه شد و به طرف چشمه آب رهسپار گردید. روباه در غیاب شیر، جگر و دل آن بینوا را خورد.

وقتی شیر بازگشت و به جستجوی دل و جگر خر پرداخت، آن را نیافت، از روباه پرسید: دل و جگرش کو؟

روباه گفت: اگر او اهل دل و جگر بود، بار دیگر به اینجا نمی‌آمد:

چون ندارد نور دل، دل نیست آن

چون نباشد روح، جز گل نیست آن

نور، مصباح است داد ذوالجلال

صنعت خلق است آن شیشه سفال

آری، این بود کیفر آن کس که پس از پشیمانی، باز توبه‌اش را شکست و آزموده را آزمود و این گونه خود را به هلاکت افکند.

 


آیا رستاخیز برای حیوانات هم وجود دارد

    نظر

 

شک نیست که نخستین شرط حساب و جزا مسئله عقل و شعور و بدنبال آن تکلیف و مسئولیت است طرفداران این عقیده می گویند مدارکی در دست است که نشان می دهد حیوانات نیز به اندازة خود دارای درک و فهمند از جمله: زندگی بسیاری از حیوانات آمیخته با نظام جالب وشگفت انگیزی است که روشنگر سطح عالی فهم و شعور آنها است کیست که دربارة مورچگان و زنبور عسل و تمدن عجیب آنها و نظام شگفت انگیز لانه و کند و سخنانی نشنیده باشد و بر درک و شعور تحسین آمیز آنها آفرین نگفته باشد گرچه بعضی میل دارند همه اینها را یک نوع الهام غریزی بدانند اما هیچ دلیلی براین موضوع در دست نیست که اعمال آنها به صورت غریزه و بدون عقل انجام می‌شود چه مانعی دارد که این اعمال همانطور که ظواهرشان نشان می دهد ناشی از عقل ودرک باشد بسیار می‌شود که حیوانات بدون تجربه قبلی در برابر حوادث پیش بینی نشده دست به ابتکار می زنند مثلا گوسفندی که در عمرش گرگ را ندیده برای نخستین بار که آن را می‌بیند به خوبی خطرناک بودن این دشمن را تشخیص داده و به هر وسیله که بتواند برای دفاع از خود و نجات از خطر متوسل می‌شود علاقه‌ای که بسیاری از حیوانات تدریجا به صاحب خود پیدا می‌کنند شاهد دیگری برای این موضوع است بسیاری از سگهای درنده و خطرناک نیست و صاحبان خود و حتی فرزندان کوچک آنان مانند یک خدمتگذار مهربان رفتارمی‌کنند داستانهای زیادی از وفای حیوانات و اینکه انها چگونه خدمات انسانی را جبران می‌کنند.

در کتابها و در میان مردم شایع است که همه آنها را نمی‌توان افسانه دانست و مسلم آن است که آنها را به آسانی نمی‌توان ناشی از غریزه دانست زیرا غریزه معمولا سرچشمه کارهای یکنواخت و مستمر است اما اعمالی که در شرایط خاصی که قابل پیش بینی نبوده بعنوان عکس العمل انجام می‌گیرد به فهم و شعور شبیه تر است تا غریزه و یا امروزه بسیاری از حیوانات را برای مقاصد قابل توجهی تربیت می‌کنند سگهای پلیس برای گرفتن جنایتکاران کبوترها برای رساندن نامه ها و بعضی از حیوانات برای خرید جنس از مغازه ها و حیوانات شکاری برای شکار کردن از همه اینها گذشته در آیات متعددی از قرآن مطالبی دیده می شود که دلیل قابل ملاحظه ای برای فهم و شعور بعضی از حیوانات محسوب می‌شود. داستان فرار کردن مورچگان از برابر شکر سلیمان ـ داستان آمدن هدهد به سباویمن منطقه و آوردن خبرهای هیجان انگیز برای سلیمان شاهد این مدعاست.

در روایت اسلامی نیز احادیث متعددی در زمینه رستاخیز حیوانات دیده می‌شود از جمله از ابوذر نقل شده که می‌گوید ما خدمت پیامبر بودیم که در پیش روی ما دو نیز به یکدیگر شاخ زدند پیامبر فرمود.

میدانید چرا اینها به یکدیگر شاخ زدند حاضران عرض کردند نه پیامبر فرمود ولی خدا می‌داند چرا؟ و به زودی در میان آنها داوری خواهد کرد در روایتی از طریق اهل تستن از پیامبر نقل شده که در تفسیر این آیه فرمودند.

ان الله یحشر هذه الامم یوم القیامه و یقتص من بعضها لبعض حتی یقتص للجماء من القرناء خداوندتمام جنبندکان راروزقیامت برمی انگیزدوقصاص بعضی ازبعضی دیگررا میگیرد حتی قصاص حیوانی که شاخ نداشته و دیگری بی‌جهت به او شاخ زده است از او خواهد گرفت در آیه 5 سورة تکویر نیز می‌خوانیم و اذالوحوش حشرت هنگامیکه وحوش محشور می‌شوند اگر معنی این آیه را حشر در روز قیامت بگیریم یکی دیگر از دلایل نقلی بحث فوق خواهد بود.

اگر آنها رستاخیز دارند تکلیف هم دارند.

آیا می‌توانیم قبول کنیم که حیوانات تکالیفی دارند با اینکه یکی از شرایط مسلم تکلیف عقل است و به همین جهت کودک و یا شخص دیوانه از دایره تکلیف بیرون است؟ آیا حیوانات دارای چنان عقلی هستند که مورد تکلیف واقع شوند؟ و آیا می‌توان باور کرد که یک حیوان بیش از یک کودک نابالغ و حتی بیش از دیوانگان درک داشته با شدو اگر قبول کنیم که آنها چنان عقل ودرکی ندارندچگونه ممکن است تکلیف متوجه آنها شود در پاسخ باید گفت که تکلیف مرحله ای داردو هر مرحله ادراک عقل متناسب خود می خواهد تکالیف فراوانی که در قوانین اسلام برای یک انسان وجود دارد به قدری است که بدون داشتن یک سطح عالی از عقل و درک انجام آنها ممکن نیست و ما هرگز نمی‌توانیم چنان تکالیفی را برای حیوانات بپذیریم زیرا شرط آن در آن‌ها حاصل نیست اما مرحلة ساده و پایین‌تری از تکلیف تصور می‌شود که مختصر فهم و شعور برای آن کافی است ما نمی‌توانیم چنان فهم و شعور و چنان تکالیفی را بطور کلی درباره حیوانات انکار کنیم حتی درباره کودکان و دیوانگانی که پاره‌ای از مسائل را می‌فهمند انکار همه تکالیف مشکل است اگر نوجوان 14 ساله که به حد بلوغ نرسیده ولی کاملاً مطالب را خوانده و فهمیده‌اند در نظر بگیریم اگر آنها عمداً مرتکب قتل نفس شوند در حالی که تمام زیانهای این عمل را می‌دانند آیا می‌توان گفت هیچ گناهی از آنها سر نزده است قوانین کیفری دنیا نیز افراد غیر بالغ را در برابر پاره‌ای از گناهان مجازات می‌کند گرچه مجازت‌های آنها مسلماً حفیف‌تر است بنابراین بلوغ و عقل‌ کامل شرط تکلیف در مرحله عالی و کامل است در مراحل پایین‌تر بعضی در مورد پاره‌ای از گناهانیکه قبح و زشتی آن برای افراد پایین‌تر ونیز کاملاً قابل درک است بلوغ و عقل کامل را نمی‌توان شرط دانست


آیا بهشت و دوزخ الان موجودند

    نظر

آیا بهشت و دوزخ الان موجودند

اکثر دانشمندان اسلامی معتقدند که ایندو هم اکنون وجود خارجی دارند و ظواهر آیات قرآن نیز این نظر را تایید می کنند (آیه 133 سوره آل عمران)

و سارعوا الی مغفره من ربکم و جنه عرضها السموات و الارض اعدت للمتقین

شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن ها آسمان ها و زمین است و برای پرهیزگاران آماده شده است.

در آیات مربوط به معراج در آیه 13 تا 15 سوره النجم می‌خوانیم و لقد راه نزله اخری عبد سدره المنتهی عندها حبه الماوی بار دیگر پیامبر جبرئیل را نزد سوره المنتهی درآنجا که بهشت جاویدان قرار داشت مشاهده کرد و این تعبیر گواه دیگری بر وجود فعلی بهشت است.

در سوره تکاثر آیه 5 و 6 و 7 می‌فرماید وکلالو تعلمون علم الیقین لترون لجحیم ثم لترونها عین الیقین اگر علم الیقین داشتند دوزخ را مشاهده می‌کردید سپس به عین الیقین آن را می دیدید ایه 24 سوره بقره فان لم تفعلوا و لن تقعلوا فاتقوالنار التی و قودها الناس والحجاره اوعدت یکافرین اگر این کار نکردید وهرگز نخواهید کرد از آتشی بترسید که هیرم های آن بدن مردم گناهکار و سنگها است که رای کافران مهیا شده است.


وصیت نامه ی کورش کبیر

    نظر


بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم . بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کرده ام بر من به پیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار . اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هرزمانیکه میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی ، که من پدر تو پادشاهی مقتدربودم و بر بیست وپنج کشور سلطنت میکردم ،مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد  . زیرا سرنوشتآدمی این است که بمیرد ، خواه پادشاه بیست وپنج کشور باشد خواه یک خارکن و هیچ کس در ان جهان باقی نخواهد ماند . اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی ، غرور وخود خواهیبرتو غلبه خواهد کرد ، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ، بگو قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کنکه پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا ینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند .زنهار زنهار ، هرگز هم مدعی وهم قاضی نشو اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضیبیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد . و رای صادر نماید . زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهدکرد.
هرگز از آباد کردن دست برندار . زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا این قاعده است که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود . در آباد کردن ، حفر قنات و احداث جاده وشهر سازی را در درجه اول قرار بده .
عفو وسخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولی عفوباید فقط موقعی بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمالنموده ای.بیش از این چیزینمیگویم این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند ، کردم . تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس میکنم مرگم نزدیک شده است.


نماز

نماز در کلام على‏علیه السلام

حضرت على‏علیه السلام بارها در نهج‏البلاغه از نماز و یاد خدا سخن به میان آورده که در کتابى به نام «نماز در نهج‏البلاغه» گردآورى شده است. ما در اینجا جملاتى را در مورد فلسفه ذکر و یاد خدا که مهمترین مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مى‏کنیم:

مى‏فرماید: «اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الذِّکْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَة وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوة» (31) خداوند ذکر و یادش را صیقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگین با یاد خدا شنوا و چشم‏هاى بسته با یاد او بینا شوند.
آنگاه حضرت در مورد برکات نماز مى‏فرماید:
«قَدْ حَفَّتْ بِهِم المَلائِکَة وَ نُزّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکینَه وَ فُتِحَتْ لَهُم اَبْوابَ السَّماءِ وَ اُعِدَّتْ لَهُم مَقاعِدَ الکِرامات» فرشتگان آنان را در بر مى‏گیرند و آرامش بر آنان نازل مى‏شود، درهاى آسمان بر آنان گشوده و جایگاه خوبى برایشان آماده مى‏شود.
در خطبه‏اى دیگر مى‏فرماید:
«و اِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَق وَ تُطلِقُها اِطْلاقَ الرَّبَق» (32) نماز گناهان را مثل برگ درختان مى‏ریزد و گردن انسان را از ریسمان گناه آزاد مى‏کند.
آنگاه در ادامه، تشبیهى جالب از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله نقل مى‏فرماید که: نماز همچون جوى آبى است که انسان روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آیا دیگر آلودگى باقى مى‏ماند؟
در خطبه 196 گوشه‏هایى از مفاسد اخلاقى همچون کبر و سرکشى و ظلم را برمى‏شمرد و سپس مى‏فرماید: درماین این مفاسد نماز و روزه و زکات است. آنگاه در مورد آثار نماز مى‏فرماید:
«تَسْکیناً لِاَطْرافِهِم، تَخْشیعاً لِاَبْصارِهِم، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَةً لِلْخَیْلاءِ عَنْهُم اِنْ اَوْ حَشَتْهُم الْوَحْشَة آنَسَهُمْ ذِکْرک» نماز به همه وجود انسان آرامش مى‏بخشد، چشمها را خاشع و خاضع مى‏گرداند، نفس سرکش را رام، دلها را نرم و تکبر و بزرگ‏منشى را محو مى‏کند. به هنگام وحشت و اضطراب و تنهایى، یاد تو موجب انس و الفت آنها مى‏شود.
البتّه روشن است که همه مردم چنین بهره‏هایى را از نماز ندارند، بلکه تنها گروهى هستند که شیفته نماز و یاد خدا هستند و آن را با تمام دنیا عوض نمى‏کنند.